دانلود آهنگ کاروسو امین خسروی
▽کاروسو▽ψامین خسرویψ
▲Amin Khosravi▲▰Caruso▰

Qui dove il mare Luccica e tira forte il vento
su una vecchia terraza davanti al
Golfo di Surriento
Un uomo abbraccia una ragazza
dopo che aveva pianto
poi si shiarisce la voce e ricomincia il canto:
اینجا، جایی که دریا میدرخشد و باد میوزد، روی یک عرشه
قدیمی کنار خلیج سوررینتو ( نزدیک شهر ناپل)، مردی
دختری را در آغوش گرفته است بعد از اینکه گریه میکند،
سپس صدایش را تازه کرده و ترانه را ادامه میدهد:
Te voglia bene assaise. Ma tanto tanto bene sai e una
catena ormai che scioglie il sangue dint´e vene sai
بسیار دوستت دارم. بسیار بسیار زیاد، خوب میدانی و میدانی
حالا زنجیر وار خون درون رگها را ذوب میکند
Vide le luci en mezzo al mare
pensó alle notti la in America
Ma erano solo le lampare e la bianca scia di una elica
او چراغهایی روی دریا دید، به شب های آمریکا فکر کرد. اما
آنها فقط چراغهای ماهیگیران (در شب) بودند و مسیر سفید پشت کشتی
Senti il dolore nella musica
si alzó dal pianoforte
ma quando vida la
luna uscire da una nuvola
gli sembró piú dolce anche la morte
از موسیقی احساس ناراحتی کرد و از کنار پیانو برخواست. اما وقتی
دید ماه از پشت ابری پدیدار شد، مرگ هم برایش شیرین تر شد
Guardó negli occhi la ragazza. Quegli occhi verdi come il mare. Poi
all´improvviso usci una lacrima e lui credette di affogare
به چشمان دخترک نگاه کرد. آن چشمها مانند دریا سبز بودند.سپس ناگهان
اشکی چکید و فهمید که در حال غرق شدن است
Te voglia bene assaise. Ma tanto tanto bene sai e
una catena ormai che scioglie il sangue dint´e vene sai
بسیار دوستت دارم. بسیار بسیار زیاد، خوب میدانی
و میدانی حالا زنجیر وار خون درون رگها را ذوب میکند
Potenza della lirica dove agni drama é un falso cha con
un po´de trucco e con la mímica
puoi diventare un
altro. Ma due occhi che ti guardano cosi vicini e vari
ti fan scordare le parole
confondono i pensieri
با قدرت اپرا، جایی که هر تراژدی تنها یک فریب است
همراه با کمی آرایش و نمایش، میتوانی کسی دیگر باشی
اما دوچشمی که به تو نگاه میکنند، چنین نزدیک و واقعی،
باعث میشود کلمات را فراموش کنی و افکارت مغشوش شود
Cosi diventa tutto piccolo
anche le notti la in America
Ti volti e vadi la tua vita
como la scia di unélica
Ma si é la vita che finisce. Ma lui non ci pensó poi tantó
anzi si sentiva gía felice e ricominció il suo canto:
اینچنین هر چیزی کوچک میشود، حتی شبهای آمریکا. به پشت میچرخی
و به زندگیت نگاه میکنی، از میان مسیر سفید پشت کشتی
اما آن زندگی است که به پایان رسیده
او دیگر به آن نمیاندیشد، بلعکس احساس
خوشحالی میکند و ترانه اش را ادامه میدهد:
Te voglia bene assaise. Ma tanto tanto bene sai e una catena
ormai che scioglie il sangue dint´e vene sai
بسیار دوستت دارم. بسیار بسیار زیاد،
خوب میدانی و میدانی حالا زنجیر وار خون درون رگها را ذوب میکند.




دیدگاه خود را بگذارید